مزاری و معلم

Jamaludin Alizada Jamaludin Alizada Jamaludin Alizada · 1403/8/11 08:52 · خواندن 5 دقیقه

متنِ سخنرانی، در محفلِ هفتاد و هفتمین سال‌روزِ تولد شهید مزاری

 

اگرچه جان داده ارزگان، اگرچه زندانی‌است بلخ

تو باز نوشدارو شوی، به زخمِ کهنه‌ای بامیان

 

با سلام و ادای احترام حضورِ گرمِ میهمانانِ فرهیخته، مدیران و استادانِ وارستهٔ مکاتب، پدران و مادرانِ عزیز، رهروان و ره‌پویانِ علم و دانش و همهٔ شما حضّار گرامی و گران‌مهر.

 

روزِ عدالت و هفتاد و هفتمین سال‌روزِ خجسته‌تولدِ شهید راهِ عدالت، برابری و آزادی (استاد عبدالعلی مزاری) را به همهٔ شما عدالت‌خواهان تبریک و تهنیت گفته، آرزوی سلامتی دارم.

 با امید به این‌که در پاسداری از میراثِ شهید وحدت ملی و اُسوهٔ مقاومت و پایداری، ثابت‌قدم بمانید.

میمنتِ دیگری ام‌روز، گرامی‌داشت از مقامِ معلم است. بلی، چه بافت و تقارُنِ نیک و خجستهٔ شده، روزِ عدالت و معلم. روز تولد استاد عبدالعلی مزاری و روزِ گرامی‌داشت از مقامِ والای معلم.

جا دارد که این روزِ ستُرگ و جاودان را نیز به استادانِ بزرگ و مهربان تبریک گویم.

 کسانی‌که با همهٔ نابسامانی‌ها کنار آمده، سنگرِ مبارزه با جهل را خالی نگذاشته، در برابرِ تیره‌گی، تیره‌دلی و نادانی مبارزه می‌کنند.

معلمان، معمارانِ جامعه اند. معلمان، کسانی‌اند که عمرِ خود را صَرف آماده‌سازی دانش‌آموزان برای زندگیِ بهتر می‌کنند، بی‌آن‌که خودِشان متوجه گذرِ عمرِ خود شوند و فرصتی برای زندگی بهتر داشته باشند.

 

بهتر است از سال‌روز تولد استاد مزاری، به‌عنوانِ روزِ عدالت، یاد شود.

مزاری کسی بود که جانِ خود را در راه آزادی و عدالت داد. عدالت در توزیع قدرت، عدالت در آموزش و تحصیلات، عدالت در انکشاف و بازسازی، عدالت در تعدیل واحدهای اداری، عدالت در تربیهٔ نیروهای امنیتی و عدالت در رفاه و آسایش جمعی.

آره، او از عدالت گفت و آزادی را فریاد زد.

 

معلم هم از عدالت می‌گوید و دانش‌آموزان را به انصاف و برابری و رعایت حقوق هم‌دیگر تشویق می‌کند.

پس، بابه مزاری برای ما یک معلمِ به‌تمام معناست. 

و این خیلی مناسب و به‌جاست که در سال‌روزِ تولد آن پیرِ پشمینه‌پوش، از مقامِ معلم هم گرامی‌داشت به‌عمل آید.

 

اما من، از این هراس دارم که برگزاریِ مراسم سال‌یاد شهادتِ شهید مزاری و گرامی‌داشت از تولد آن اَبَرمردِ نستوه، کم کم مثلِ دههٔ عاشورا و برپایی مراسم عزاداری ماه محرم، تبدیل به مناسک نشود. آن‌گونه که در برپایی مناسک عاشورا، از اهداف امام‌حسین دور شده‌ایم، با تبدیل کردنِ راه مزاری از عمل به شعار، از اهداف والای وی هم دور نشویم.

 

ما و شما در هزاره‌تاون زندگی می‌کنیم. در طی یک و نیم-دوهفتهٔ اخیر بازارِ برپایی برنامه‌های مناسبتی روز فرهنگ آزرگی گرم بود... چقدر به اصلِ فرهنگ توجه شد؟ چقدر به عمق فرهنگ تمرکز صورت گرفت؟ آیا کسی به‌این مسأله هیچ توجه کرد که چه چیزی از فرهنگ‌مان گرفته شده و چه‌چیزی بدان اضافه شده؟

آیا کسی هیچ توجه کرد، که فرهنگ عمومی هزاره‌ها به‌کدام سمت روان است؟ به‌جانب خیر و فلاح یا به‌سوی کج‌راهی و تباهی؟

فرهنگ، فقط نمایش لباس نیست که مکاتب و سایر نهادها باهم، در کمیت و کیفیتِ آن مسابقه بدهند. فرهنگ مجموعه‌ای از داشته‌های مادی و معنوی و آن‌هم بیشترینه باقی‌مانده از نسل‌های گذشته است...

 آیا ما، نسلِ امروز، به وجیبهٔ خود در انتقالِ ارزش‌های فرهنگی، خوب و موفق عمل کرده‌ایم؟

آیا این را می‌دانیم که مزاری برای رسمیت و اِبقای فرهنگ هزاره چه کرد؟

 

تکرار می‌کنم که مزاری، نباید وسیلهٔ برای رقابت‌های منفی و  رسیدن به خواسته‌های کوچکِ شخصی و نفسی افرادِ اِبن‌الوقت شود؛ چرا که مزاری یک‌راه است و یک‌مکتب. 

برای همین است که تا کنون کسی نتوانسته مزاری شود.

مزاری کاری کرد که هزینهٔ رهبرشدن را بالا برد.

 

میراث‌دارانِ مزاری و کسانی‌که سنگِ رهبری مردمِ هزاره را به سینهٔ خود می‌کوبند، در طول بیست‌سال جمهوریت، تااندازه‌ای که توانستند از نامِ مزاری، استفاده کرده و به نان و نوا و مقام رسیدند. موج‌سواری کردند، بر احساسات مردم سوار شدند. ولی از زمین تا آسمان با مزاری و اهداف او فاصله داشتند.

همین امروز، که در کشور نظامِ طالب حاکم است؛ نظامی‌که در دَور قبلی، شهید وحدت ملی و یارانِ وفادارش را از ما گرفت، یک‌تعداد بازارِ تهمت و افتراء و دشنام‌ و هتک حرمت به مزاری را گرم ساخته‌اند، تا باشد که از این‌طریق به چیزی برسند.

 

مزاری کسی‌ست که نه تنها دشمنان و کوردلان، بل هواداران و دوست‌دارانش نیز در حق وی جفا می‌کنند.

 

حال شوربختانه، شرایط طوری رقم خورده که مکاتب و سایر نهادها، فقط در برپایی مراسم تولد و شهادتِ مزاری، از هم پیشی و سبقت می‌گیرند؛ از اهدافِ او دور شده‌اند.

از همین حاضرانِ در مجلس می‌پرسم، که چندنفر از شما «یادداشت‌های میثم» و «نامه‌ها و سندها»، یا «در آیینهٔ جنگ» شهید ابوذر غزنوی را خوانده‌اید؟ نمی‌گویم همهٔ سه‌سال مقاومت مزاری با یارانش در کابل، در همین سه‌جلد کتاب خلاصه می‌شود، نه. اما بخشی از نکاتِ کور و پنهان را روشن می‌سازد.

شهید ابوذر غزنوی، در نامه‌ای به مزاری، وی را اَبَرمرد در فلسفهٔ نیچه برای مردم هزاره می‌خواند...

ابوذر با تأثیرپذیری از فلسفهٔ نیچه، تنها قدرت را اصل می‌پندارد... «برو قوی شو اگر راحتِ جهان طلبی / که در نظام طبیعت غریب پامال است»

 

ما چقدر برای قدرت‌مندشدنِ هزاره تلاش کرده‌ایم. نسلِ امروز، برای بیرون‌رفتن از وضع نامطلوبِ موجود هزاره، کاری از پیش برده‌است.

 

روی این لحاظ است که می‌گوییم، مزاری شعار نیست، راه است و مکتب. اندیشهٔ مزاری و یاران او را باید مو به مو، مورد واکاوی قرار داد و عملی کرد. 

به خونِ ریخته‌شدهٔ مزاری در راه آزادی و برابری سوگند، که گره مشکلاتِ امروزِ ما، با پیروی از مزاری و اندیشهٔ والای او، باز می‌شود‌.

از مزاری داد می‌زنیم، ولی نمی‌دانیم او کِی بود، چه کرد و چرا به شهادت رسید.

 

امروز، از مقام معلم هم گرامی‌داشت به‌عمل آمده. جای‌گاه معلم در کجاب جامعهٔ ما قرار دارد؟ چقدر از لحاظ امرار معاش، توجه لازم در حقّ آنان صورت می‌گیرد(؟)

همه‌چیز را ما در یک روز خلاصه کرده‌ایم. روز معلم، روزِ مادر، روزِ پدر، روز شهادت...

 یک‌روز که به عناوینِ مختلف مسمی شده، برای این‌‌است که توجه و تمرکز روی آن صورت گیرد. به جوانب مختلفِ آن پرداخته شود. نه این‌که در همان روز تولد شود و در همان روز هم بمیرد.

در اخیر سخنانم را با این گفته ختم می‌کنم که: «معلم! هدف‌ات عشق است و ایثار و هزاران خفته از عشقِ تو گردد بیدار، روزات مبارک...».

 

با مهر

ج. علی‌زاده

25/05/2024