نهالِ باغِ آزادی

Jamaludin Alizada Jamaludin Alizada Jamaludin Alizada · 1403/9/16 18:01 ·

بِرویَد جای خار و خشم، خامه

بریزیم خونِ خود بر رویِ نامه

نهالِ باغِ آزادی کَشَد قد

دوباره مثلِ سلسال و شمامه

***

بکن از قُلّه‌ی شهمامه پرواز

تو بگشا قَلعه‌ی اندیشه را باز

اگر بندد عدو راهِ عبورت

برو از دربِ دیگر از سر آغاز

بتاز ای نسلِ من، بر نهی و انکار

چو مهتابِ منوَّر در شبِ تار

بگیر اقبالِ خود از بختِ سلسال

که باغِ آرزوهایت دهد بار

غرور و غیرتت پامیر و بابا

شکوهت آسمان و دل چو دریا

قفس گردد اگر دنیا برایت

تو بگشا بال و پر در کهکشان‌ها

اگر راهِ ترقی تنگ باشد

حریفِ شیشه‌ی دل، سنگ باشد

نیاسا لحظه‌ای از کَسبِ دانش

کنون مکث و توقف ننگ باشد

علی‌زاده